پایان 18 ماهگی
سلام پسر نازنينم
امروز 8 تير و اولين روز ماه مبارك رمضان هست. بعد از دو سال كه به خاطر بارداري و شير دادن به شما نتونستم روزه بگيرم امروز اولين روزي است كه روزه گرفتم البته هنوز به شما شير مي دم. اگر بتونم خيلي دوست دارم كه تموم روزه هامو بگيرم . ببينيم خدا چي مي خواد .
سه روزه كه 18 ماهگي شما تموم شده و وارد 19 ماهگي شدي .يعني الان يك سال و نيمت هست عزيز نازم. انشاله فردا براي زدن واكسن 18 ماهگي به خانه بهداشت ميريم.خدا به خير بگذرونه . شنيدم اين واكسن خيلي سخته .
عرشياي گلم تو اين ماه خاله نجمه براي اولين بار مراسم جشن نيمه شعبان گرفت و خيلي به ما خوش گذشت ولي بعدش مادربزرگ عزيزمون فوت كرد و شادي ما به عزا تبديل شد. عزيزم چند روزي درگير مراسم بوديم .انشاله خدا ايشون رو قرين رحمت واسعه اش قرار بده.
عرشياي گلم كلي براي خودت شيطون شدي از در و ديوار و صندلي ها بالا ميري.
گستره دايره لغات شما پسر نازنازي من هم با شدت و حدت ادامه داره .تقريبا هر چي بخوايم تكرار ميكني ولي بعضي از حرفات حسابي دلربايي ميكنه .علاوه بر كلماتي كه قبلا بلد بودي اين كلمات را اضافه مي كنم
افتا ( افتاد )- دوسك ( سوسك)- عرتيا ( عرشيا )- ني نو ( ني ني )-آغالي ( آشغالي )- گوجه ( گوجه فرنگي )- الا ( الله اكير )-حما ( حمام )-بم بم ( ماشين )- ا - دو - د ( يك - دو - سه )- ديپس ( چيپس ) _ جوجه _ ميو ميو -تو ( توپ ) - ممنو( ممنون )- ددر ( بيرون رفتن )- اباب ( حباب ) - قن ( قند ) - نو ( نون )
روزي چند بار شير مي خوري البته فقط شير من .اصلا به شير خشك يا پاستوريزه علاقه نداري .
عاشق دنت و سرلاك با طعم گندم با شير و عسل هستي. تو ميوه ها هم موز را دوست داري. البته خيار و گوجه فرنگي هم مي خوري.
عاشق حباب هستي. بابا قبلا دستگاهي برات خريده كه مثل تفنگ ميمونه و با فشار دادنش توليد حباب مي كنه . تو هم تا اينو مي بيني مي گي اباب يعني حباب مي خوام.
گوشي منو از گوشي بابا تشخيص ميدي و اگر دو تا گوشي كنار هم باشه و بخوام كه گوشي منو بياري مي فهمي و مياري. قربون هوشت برم پسر فهميده من .
عاشق آب بازي هستي. يعني هر جا ميريم شير آبو ميبيني ول كن نيستي . سر تا پاتو خيس مي كني و وقتي هم مي خوايم تو را جدا كنيم همچنان گريه اي مي كني كه هر كس ندونه فكر مي كنه چي شده
از پتو و ملحفه بدت مياد و اصلا دوست نداري موقع خواب چيزي روت بندازم.
وقتي تو بغل بابايي مي شيني و با لپ تاپ عكسهاي خودتو مي بيني مي گي عرتيا ( عرشيا ). خودت خوب تو عكسا مي شناسي خوشگلم.
ياد گرفتي دوربين كامپكت منو برميداري و با ژست بامزه ات مثلا از ما عكس مي گيري.
از سرسره مي ترسي و عاشق تاب بازي هستي . همزمان با تاب سواري به نيني هاي ديگه نگاه مي كني و مي گي ني نو ( ني ني ). تو ماشين وقتي من رانندگي مي كنم خيلي آروم و ساكت مي شيني و مي فهمي كه بايد كمربندتو ببنديم و خودت اشاره به كمربند مي كني .خيلي عاقل تر شدي.
اگر احيانا چيزي از دستت بگيرن به زور پس مي گيري و اگر موفق نشي گريه مي كني و عصباني ميشي.
تو خوردن قطره خدا را شكر خيلي خوب شدي وقتي قطره ميارم خودت دراز ميكشي تا تو دهنت بريزم.
عرشياي خوبم هر وقت يه بچه را بغل يا بوس مي كنم با سرعت به سمتم مياي و گريه مي كني كه فقط بايد منو بغل كني. مي خواي بگي مامان من فقط ني ني تو هستم و به بقيه ني ني ها توجه نكن. قربون حسادت بچه گانت برم من .
3 تيرماه تولد بابا بود و من و شما با خريد كيك يك جشن تولد سه نفره غافلگيرانه گرفتيم.
پنج شنبه و جمعه هفته پيش براي تفريح به بهشت گمشده و سد درودزن رفتيم. خيلي خوش گذشت ضمن اينكه هوا هم خنك و عالي بود. پسرم انشاله يك روز تو همين وبلاگ خودت مطالبتو ادامه بدي . به اميد آن روز