پایان 33 ماهگی + عید قربان
سلام گل زیبای من
عیدت مبارک باشه. این ماه بابا یه سفر به تهران داشت ولی من و شما به دلیل اینکه تو اداره کاری به من
سپرده بودن نمی تونستیم بابا را همراهی کنیم. خدا را شکر روزهای دو نفره ما سپری شد و من هر روز تو را به
پارک بادی که خیلی دوست داشتی می بردم.
بعدش هم با سفر پدر ، مادر ، خواهر و برادر نازنینم به شیراز در عید قربان خاطره خوبی برامون رقم خورد.
ولی خبر کشته شدن تعداد زیادی حجاج در رمی جمرات ( مکه ) این عید را به عزا تبدیل کرد. خیلی متاسف
شدم ضمن اینکه یکی از دوستان پدرم جز مفقودین هست .
این روزها حال خوشی ندارم .خیلی ناراحتم. خدا به بازماندگان حادثه صبر جزیل عطا کنه.
خب بگذریم.
از خصوصیات بارز این ماه ، عشق رفتن به مهدکودک و مربی مهربون و دوستای خوبته. راستی آقا یاسین گل از
دوستای مهدکودکته
عزیزم هر چی بگم کم گفتم.خدا را هزاران مرتبه شکر که چیزای خوبی تو مهد یاد گرفتی و از اینکه تو را تو این
سن مهدکودک می ذارم خرسندم.
فرشته من ، ماشالله آن قدر دوست داشتنی و مهربون و در حین حال به من وابسته هستی که دوست دارم
ساعتها به تماشای تو بنشینم.
همچنان علاقه مند به شبکه پویا هستی .
هر وقت دنبال چیزی تو خونه می گردیم تو می گی صلوات بفرستید تا پیدا بشه . خودت هم شروع به فرستادن
صلوات می کنی.
دوست دارم عشق من ...