ماجراي عرشيا و پارسا با جوجه اردك ها

سلام عشقهاي مامان 

قربون صورت ماهتون برم من . 

امروز دوم تيرماه هست . ماه رمضان به سرعت سپري شد و عيد فطر هم گذشت. روز عيد به همراه مامان جون و باباجون به امامزاده صالح رفتيم. در راه بازگشت بابا براي شما دو نفر ، دو تا جوجه اردك كوچولو خريد. كلي ذوق زده شده بوديد و از خوشحالي بالا و پايين مي پريديد. من هم ناراحت و ناراضي .كسي به ناراحتي من كار نداشت. آن قدر شما هيجان زده بوديد كه من هم ناچارا پذيرفتم. دو روز از اين ماجرا مي گذشت كه عرشيا جانم ، اطلس جان ( دختر همسايه ) را صدا كردي و به همراه هم و دو تا جوجه اردك به حياط ساختمان رفتي. از قضا رادين پسر همسايه پايين هم تا صداي شما را شنيد به سمت شما آمد و با شما هم بازي شد. بعد از نيم ساعت آسمان غرش كرد و بارندگي شديدي شروع شد . عرشياي عزيزم شما هم دو تا جوجه اردكرو با عجله به پاركينگ بردي و رادين خان هم با اسكوتر ناغافلانه يكي از جوجه اردك ها را زير گرفت. پسر عزيزم تو خودت مرگ جوجه اردك را از نزديك ديديو چه قدر گريه كردي. خيلي سخت بود . يكي از علت هاي نارضايتي من ، مرگ جوجه اردك ها و ناراحتي شما بود. خود جوجه اردك تنها هم خيلي بلند ناله مي كرد. مشخص بود كه متوجه شده كه يارش ديگر وجود ندارد. خيلي عجيب به هم وابسته بودن. كلا آوردن جوجه اردك در آپارتمان اشتباه هست چون هم كثيف هستند و هم خيلي سر و صدا مي كنن. حالا ما مانده ايم با اين جوجه اردك تنها . پارسا و عرشياي عزيزم هر دو جوجه اردك رو دوست داريد و به آن غذا مي دهيد. 

دو روز پيش مادر جان و عمه آمنه به همراه حميدرضا و نيايش به منزل ما در تهران آمدند. عرشيا و پارساي من عاشق بازي با بچه ها هستيد و هر روز باهم پارك مي رويم. ديشب  تولد بابا بود و به خانه مامان جون بابا جون براي گرفتن تولد رفتيم. كيك تولد ميل كرديم خيلي خوب بود. چند روزه بازي جام جهاني فوتبال شروع شده و بازي اول ايران با مراكش بود كه با گل خودي بازيكن مراكش بازي با برتري ما به پايان رسيد و اما بازي دوم با اسپانيا  نتيجه را صفر بر يك واگذار كرديم. حالا مونده بازي ايران و پرتقال . شما دو نفر چه قدر هيجان زده بازي ها رو همراه من و بابا دنبال مي كنيد. خدا رو شكر كه شما رو دارم. پسران خوشگل من تا ابد شما و بابا را دوست دارم و دعاي من پشت سر شما خواهد بود.