سید عرشیا سید عرشیا ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره
سید پارساسید پارسا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

سید عرشیا و سید پارسای من

روزمرگي هاي عرشيا و پارسا

پسران محبوب و عزيزم سلام امروز 26 دي ماه 1396 هس و من نزديك دو ماهه كه بعد از يك سال و 7 ماه دوباره مشغول به كار شدم. سيد پارساي عزيزم ، اين روزها ماشالله بزرگ تر و شيرين تر شدي و با كارهاي بامزه  و تقليد رفتارهاي ما دلبري مي كني.. خودت دوست داري كه غذا يا آب بخوري ( حس استقلال ) اگه غذا يا خوراكي به عرشيا بدم بلافاصله ميايي جلو و مي خواي تو هم مزه كني اگه عرشيا جونو بوس كنم يا بغل كنم بدو بدو به سمت من ميايي و لپتو مياري تا بوست كنم خدا رو شكر خوب غذا مي خوري همه چيز رو در حد عالي متوجه ميشي ولي خوب حرف نمي زني به عرشيا ميگي ( ا ) ( آب و مامان و نه و من و رفت ) رو خوب تلف...
26 دی 1396

تولد 5 سالگي عرشيا

سلام پسر عزيزم عرشياي عزيزم بعد از مدت طولاني به وبلاگ برگشتيم. خوشگلم تولد 5 سالگيت مبارك باشه. انشالله هميشه تنت سالم باشه. امسال خيلي مشتاقانه منتظر روز تولد بودي و دوس داشتي كه دوست و همسايه عزيزمون اطلس خانم در تولد تو حضور داشته باشه. به لطف خدا تولد با شكوهي برات با حضور خاله نجمه و همسرش و دايي جون و پدر و مادرم و خاله هام و اطلس سادات برگزار شد. با تم تاج طلايي و آبي . همه مهمان ها رنگ تم رو رعايت كرده بودن. پارسا جون هم خيلي براش ديدن بادكنك هاي رنگي و كيك زيبا جذابيت داشت. عاشقتونم و براتون آرزوي سلامتي و موفقيت دارم.
11 دی 1396

آپ کردن وبلاگ با تاخیر 11 ماه

با سلام  من اومدم ....... با 11 ماه تاخیر . تصمیم نداشتم وبلاگ رو آپ کنم به دلایل شخصی ولی از وقتی پسر عزیزم سید پارسا به دنیا اومد نظرم عوض شد . این بار به لطف و مدد پروردگار برای هر دو پسر عزیزم به صورت ماهانه خاطراتشان را ثبت می کنم. 
4 آذر 1395

پايان 36 ماهگي

سلام عمرم ، عشقم. پسر عزيزم اين ماه هم با شيرين زبوني ها و تعريف كردنتات به خوبي سپري شد. تو اين چند وقت حال خوبي نداشتم. به خاطر يكي از دندونام كه به عصب رسيده بود خيلي اذيت شدم. هنوز هم  درمان  همان دندان ادامه دارد. چون دندانپزشكم رفته مسافرت و دنبال يه دكتر خوب ميگشتيم كه بالاخره پيدا شد.  اين  كلاس عكاسي هم رفته رو روانمان و تموم نميشه .  ضمن اينكه چند روز در هفته بعد از اداره به كلاس هاي آموزشي اداره مي رفتم. گرچه  اين كلاسها اجباري نيست  ولي من كلا تعداد ساعت هاي آموزشي ام كمه و بايد مي رفتم.  كماكان علاقه به ديدن شبكه پويا تو اين ماه هم ادامه داشت. هرچي خال...
17 بهمن 1394

تولد 3 سالگیت مبارک باشه بزرگ مرد کوچک من ...

لبخند زدی و آسمان آبی شد  شب های قشنگ ما مهتابی شد  پروانه پس از تولد زیبایت  تا آخر عمر غرق بی تابی شد  سید عرشیای من تولد زیبایت مبارک    تولد امسال با تولد دو سال پیش فرق داشت . چون مشتاقانه منتظر روز تولد بودی. برا خودت مردی شدی .. به وجودت افتخار می کنیم.  امسال تصمیم گرفتیم تولدتو خانوادگی بگیریم. یعنی  فقط فامیل درجه یک رو دعوت کردیم. هیج کدام از دوستان عزیزم در تولد حضور  نداشتند. مثل همیشه پدر و مادر مهربون و خواهر و همسر خواهر عزیزم ما رو شرمنده کردن و در جشن تولد  جز  مهمون های اختصاصی ما بودن  البته داداش نازنینم هم برنامه اش رو طور...
20 دی 1394