سید عرشیا سید عرشیا ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره
سید پارساسید پارسا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

سید عرشیا و سید پارسای من

پسر چشم روشن من

1392/5/17 11:24
نویسنده : مامان مریم
887 بازدید
اشتراک گذاری

پسر چشم روشن من  :

دوست دارم برایت بنویسم از روزهایی که نوشته هایم بهانه ای است برای تو که احساساتم را به یادگار بگذارد .

عزیزم ،من این را خوب می دانم که از وقتی به دنیای ما قدم گذاشتی امید در دلم جوانه بیشتری زده است و

عشق به حضورت روشنایی دلم را زیادتر کرده است

پسر خوشگلم، این روزها با تو بودن با من عجین شده است . من به تو فکر می کنم در تمام لحظات شبانه روز .

یاد و خیال تو از ذهن من بیرون نمی رود . اصلا در خیال تو پرواز می کنم

غنچه نوشکفته زندگیم ،چشم هایم مدام عشق تو را زمزمه می کند عشقی که حس زیبای مادرانه را در من

شکفته کرد . من عاشق روی ماه تو هستم .

در این روزهايي که تو 8 ماهگیت را سپری می کنی دوست دارم برایت بنویسم

 وقتی  بازی می کنی از دور تو را می نگرم و وقتی چشم در چشم من می دوزی با نگاه زیبایت به

من می فهمانی که تمایل داری هم بازیت شوم.  با سرعت به سویت می آیم و مثل دوران کودکی ام

بچه می شوم. روی زمین غلت می زنم و همانند تو دمر می شوم .

در این روزهایی که وقتی در خواب گریه می کنی  ومن دوان دوان  به سویت می شتابم و تو با صدای من آرام

می شوی و به خواب شیرینت ادامه می دی.

در این روزهایی که با چشمان زیبایت دنبالم می گردی وقتی در کنارت نیستم

جگرگوشه مامان سلامت و عافیت تو از هر چیز دیگری برایم با اهمیت تر است و در آخر  قول می دهم که تمام

سعی و تلاشم را برای سعادت و خوشبختی تو به کار بگیرم و دوست دارم که با صدایی رسا از اعماق

وجودم به تو و پدرت بگويم  که شما را خيلي دوست دارم .

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان دانیال
14 مرداد 92 9:27
چشم بد ازت دور باشه نفسم


مرسي گلم
مامان مبينا
14 مرداد 92 15:38
سلام
ايشالا خدا حفظون كنه برات


ممنونم
مامان مبينا
14 مرداد 92 17:45
راستي خواستم لينكتون كنم اگه اجازه بدين به عنوان اولين لينكم


مرسی عزیزم.آدرس وبلاگتو بنویس تا من هم شما را لینک کنم. نمی تونم وارد ویلاگتون بشم
مامان ویهان
15 مرداد 92 3:09
ماشالله به این گل پسر انشاالله وقتی بزرگ شد قدر این مامان و بابا مهربون رو بدونه


مرسي عزيزم
مامان محمدامین
15 مرداد 92 16:45
قربون اون چشای ناز و خوشگلت خاله جون...
درد و دل زیبایی بود خانومی ایشا... سالیان سال در کنار هم خوب و خوشبخت زندگی کنین...


ممنونم عزیزم
مامان حنانه زهرا
15 مرداد 92 18:32
جیگرشو بخورم با اون چشای قشنگش


ممنون
مامان بردیا
15 مرداد 92 23:59
خدا شمارو واسه همدیگه نگه داره


ممنون عزیزم
مامان امیرعطا
16 مرداد 92 1:30
سلام. خدارو شکر که ما هارو لایق مادر شدن دانست. ایشالله که همیشه کنار هم شاد باشین و دلخوش. آمین
مرمر
25 مرداد 92 2:25
عززززززززززززیزم قوربون چشمات قوربون اون اب دهنت که اویزون شده رو سینه ات هم ریخته

دلبری عسلی هرجی بگم کمی

قدر مامان جونو بدون گلم

مامانی اسپند فراموش نشه




ممنونم عزیزم .