روزهاي پاياني سال 92
سلام آقا عرشياي من
روزهاي پاياني سال 92 به سرعت باد مي گذره و هر چي كار مي كنم تموم نميشه
اين روزها خيلي خيابون ها شلوغه و همه دنبال خريد شب عيد هستند. چند روزه كه من هم به كمك
پدرت وسايل سفره هفت سين را آماده كرديم تا دومين سال نوروز شما را در كنار هم جشن بگيريم.
انشالله ...
عشق زيباي روزهاي خوب من ، هر روز شيرين تر از روز قبل ميشوي و ما در شيريني لحظات تو
گم مي شويم.
پسرم ، دوست دارم كه بداني بهار مي آيد تا ما
بدانيم كه سردي ها و سختي هاي زندگي ماندگار نيستند.
بدانيم كه در پس هر غم ، لبخندي هست .
بدانيم كه بايد ديدارها را تازه كرد و خستگي ها را از تن بيرون كرد .
بدانيم كه بايد دل ها را از كينه ، حسد و بدي خانه تكاني كرد .
عرشياي دلبندم پيشاپيش عيد نوروز را به تو تبريك مي گويم و با تمام وجودم كه به وسعت عشق
مادرانه ام هست دوستت دارم .
و در نهايت به گل هاي ياس زندگي ام پدر و مادر عزيزم و خواهر و برادر نازنينم اين عيد باستاني
را تبريك مي گويم و سلامتي و طراوت و شادكامي را برايشان آرزومندم.
ازهمسر بسيار خوب و مهربانم كه تمام زندگي ام هست كمال تشكر را دارم و سال جديد را به او
تبريك مي گم و اميدوارم گرماي وجودش ساليان سال سايه سار زندگيمان باشد .