سید عرشیا سید عرشیا ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره
سید پارساسید پارسا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

سید عرشیا و سید پارسای من

پایان 29 ماهگی + سفرنامه یزد

سلام خوب من . شیرین زبون مامان ... نمی دونم چه جوری از خاطراتت ماهانه ات بنویسم که وقتی مرد شدی بدونی که چه روزهای قشنگی دوران کودکیت داشته ای.               عزیزم بعضی مواقع حرف هایی می زنی که من می مونم که این حرفهای بامزه را از کجا یاد گرفتی.چند روز پیش یه دفعه منو صدا کردی و گفتی مامان نگاه رنگین کمان .... واقعا رنگین کمان بود.به گمانم معنی رنگین کمان را از شبکه پویا می دونستی . وروجك شيطون من ، همه فعل ها را درست بيان ميكني اما چند از كلمات برات سخته مثل   کنترل تلویزیون ، كه به اون(کنکولول) می گی  به تصادف ،(تفادص ) به ...
18 خرداد 1394

پایان 28 ماهگی

سلام سید عزیزتر از جانم ....محبوب دلبندم ...     الان که مشغول نوشتن  هستم لحظه نورانی اذان مغرب است. امیدوارم که خداوند تن سالم به شما و همه بچه های دیگه بده . باز هم عذرخواهی بابت تاخیر. این دفعه تقصیر رییس جمهور شد که اول سال تصمیم گرفت بیاد شهرمون و تو اداره هزار تا کار برای ما تراشیده بشه . پسر عزیزم تو این مدت خیلی اذیت شدی . از صبح ساعت 7/30 تا 20/30 سر کار بودم. روزهای سخت و طاقت فرسایی بود. خدا را شکر تمام شد و الان آزاد آزادم ... فرشته زمینی من تو این ماه چند جمله پشت هم می گی. بعضی از جملاتتو آن قدر بامزه میگی که کلی می خندیم. اشکال هندسی از جمله بیضی ، مثلث ، مربع و مستطیل ...
21 ارديبهشت 1394

پايان 27 ماهگي + نوروز 94 + باي باي پوشك

سلام عزيز دلم .  بهار رسيد و هوا پر شده است از (دوستت دارم هايي ) كه برايت به باد سپرده ام مبادا پنجره ات بسته باشد . سومين عيد باستاني ات مبارك باشه . عيد امسال به لطف خدا در خونه بابا جون در كنار بقيه اعضاي خانواده يعني مامان مهناز و دايي محمد جواد  در تهران بوديم . البته خاله نجمه و عمو هادي هم به جمع صميمانه ما پيوستند. . لحظه سال  تحويل بيدار بودي و تو بغل من به قرآن نگاه مي كردي.    خيلي خوش گذشت. خدا را شكر .... روز شهادت حضرت زهرا (س )  همگي يه سفر معنوي به قم داشتيم و به حرم حضرت معصومه و  مسجد جمكران رفتيم. چون شب چهارشنبه بود خيلي شلوغ بود.  اين هم سفره ...
11 فروردين 1394

پايان 26 ماهگي + سفرنامه بوشهر و گناوه

سلام گل قشنگ زندگي من ....   باز هم با كلي تاخير برگشتم. اين مدت هم مثل هميشه درگير بودم .  سيد عزيزم هزار ماشالله اين ماه با شيرين زبوني هات گذشت و هر روز جمله هاي زيادتري رو ياد گرفتي  البته ضمائر و فعل ها در 99 درصد موارد درست به كار مي بري . كلماتي كه اشتباه مي گي ... كفيث ( كثيف ) ، عبق ( عقب ) ، خبار ( خراب )  فقط دوست داري حرف بزني . مياي مي گي مامان مريم خاله نجمه كجان ؟  .... مامان دايي دكتره ؟  مامان جون تهرانه ؟  ....تلفن قطع شد ؟ .....دردر ميريم ؟..... مامان پويا مي زني ؟ ..... گاهي آن چنان حرف مي زني انگار با پسركي 10 تا 15 ساله روبرو هستم و گاهي كودكي ميشي لجباز و ...
18 اسفند 1393

پایان 25 ماهگی

سلام پسر ناز من ....بزرگ مرد کوچیک مامان .... الهی قربونت برم که این قدر ماهی     این ماه هم با شیرین زبونی های تو به خوبی تموم شد. خدا را شکر ..... به لطف خدا بعد از تولد دو سالگیت تو حرف زدن خیلی پیشرفت کردی. جمله های چند کلمه ای که فعل داره میگی.جمله ( تاب تاب عباسی ، خدا منو نندازی ) از حفظ بلدی یعنی تا میگم عرشیا تاب تاب خودت بقیشو می خونی . از جملات دیگه : ( مامان آب می خوام) - ( من نمی خوام)- ( به من بده ) - ( دوست دارم مامان ) _ (مامان عمو فیتیله ای ها نیومد ) - ( خاله نمنه =خاله نجمه ) - ( بابا رفت - نیس ) - ( مهدی شروع شد ) - ( مامان مهدی تموم شد ) - (( منظور سریال همه چیز آنجاست که شخصیت ا...
10 بهمن 1393

تولد دو سالگی آدم برفیت مبارک عزیزم

سلام عشق من ... سید عزیزم     تولد دو سالگیت مبارک باشه.  امسال مجبور شدیم تولدتو یک هفته با تاخیر بگیریم. چون روز تولدت تو راه برگشت از تهران به شیراز بودیم. سید عرشیای نازنینم ، تم تولد امسالتو آدم برفی گرفتم. اميدوارم دوست داشته باشي. میرم سراغ عسکای تولد   فلش در ورودی     این هم کادوی من و  بابا ، ماشین شارژی که خیلی خوش رنگه .... نارنجیه .....مبارکت باشه عزیزم     کلاه تولد                     میز شام : لاز...
20 دی 1393

پايان 24 ماهگي

سلام پسر نازنينم. عشقم ... نفسم ... اميدوارم وقتي اين مطالبو مي خوني حالت خوب باشه و خوشحال باشي از اينكه هر ماه خاطراتتو روي كاغذ ميارم . پسرم تولدت مبارك باشه . عزيزم تو اين ماهي كه تو بزرگ تر شدي  كلمات بيشتري رو ياد گرفتي. مثل باته ( باشه ) بسه  ، بله ، شير ، مينا ( مبينا ) ، مهسا ، كاله ( خاله ) ، بوس ،آمد ( اومد ) ، بوسكوت ( بيسكويت ) ، داي ( چاي ) ، للام ( سلام ) ، ماتين ( ماشين ) ، كوچولو ، نكن ، ببا ( بيا ) يعني هر چي كه مي گيم مي توني تكرار كني. در كل جمله سازي مي كني مثلا مي گي مامان عمه آمد ، كاله دف ( خاله رفت ) سيد عرشياي عزيزم سه شنبه 2 دي روز شهادت امام رضا ( ع) به لطف خدا و عنايات آقا امام رضا ...
10 دی 1393

پایان 23 ماهگی

سلام سلام عزیزم . شروع این پست را با چند تا عکس از شما پسر عزیزم شروع می کنم.         عرشیای زیبای من ، عشق همیشگی مامان ورودت به 24 ماهگی مبارک باشه  قبل از هر چیبز بگم که دومین محرم شما با توجه بیشتری نسبت به سال قبل گذشت. هر وقت غذای نذری بهمون می دادن تو همون خیابان می نشستی و دست می کردی تو غذا . بابا یه طبل کوچولو برات خرید تا تو  هم تو عزاداری طبل بزنی . اینجا هم تعزیه رفته بودیم و تو هم با تعجب نگاه می کردی...         عزاداریت قبول باشه  سید کوچولوی عزیزم.   از اندر احوالات این ماه باید بگم که ...
7 آذر 1393

پایان 22 ماهگی

سلام بهانه زندگیم  23 ماهگیت مبارک باشه گل پسرم       این روزها حسابی لج باز شدی قهر هم می کنی اگه چیزی بخوای و بهت ندیم حسابی جیغ می کشی و هر چی دستت باشه رو پرت می کنی ... چه کار بدی عزیزم..ولی ناراحت نمی شم چون اقتضای سنت هست. ماشالله هزار ماشالله کلمات زیادی را به زبون میاری مثل عینک ، من ، دسشو ( دستشویی ) ، دایی جون ، قند ،  ببل ( بغل ) ، انگشت ، للام ( سلام ) ، لاله ( خاله ) ، بیا ، دو تا ، کم ، انار ، گو ( گوش ) ، آفتاب ، داغ ، قطره ، عس ( عکس ) ، کودکو ( دوچرخه )  عزیزم وقتی خونه هستم نمیذاری هیچ کاری بکنم مدام می خوای تا باهات بازی کنم وقتی هم می رم آشپزخونه&n...
23 آبان 1393